به گزارش گروه سیاسی پایگاه خبری صدای شما، ابوالحسن بنیصدر اولین رئیس جمهور ایران که پس از عزل از فرماندهیکل قوا و ریاستجمهوری از کشور فرار کرد، در سن ۸۸سالگی در فرانسه درگذشت.
به گزارش پایگاه خبری صدای شما، بنیصدر اولین رئیسجمهور تاریخ ایران بود که سال ۶۰ بهدلیل همکاری با گروهک منافقین و کارشکنیهایش در دفاع مقدس با رأی مجلس شورای اسلامی به عدمکفایت وی، از ریاستجمهوری عزل شد.
در ذیل مروری بر زندگی اولین رئیسجمهور ایران خواهیم داشت:
سرنوشت اولین رئیس جمهور ایران اسلامی برای بسیاری از مردم و سیاسیون جالب است؛ رئیس جمهوری که آیتاللهزاده بود، اقتصاد را در خارج از کشور خوانده بود، در پاریس همراه با امام بود، با بازگشت به ایران به شورای انقلاب اسلامی پیوست، در اولین انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و به پیروزی رسید؛ اما با نیروها و نهادهای انقلابی و روحانیون مبارز مانند شهید بهشتی اختلافات جدی داشت و در نهایت با نزدیکی به گروههای ملیگرا و سازمان مجاهدین خلق، اقدام به خیانت در جنگ تحمیلی و طراحی کودتا علیه نظام جمهوری اسلامی کرد و در نهایت از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری برکنار شد و چند روز بعد همراه با مسعود رجوی از ایران فرار کرد و به همان کشوری بازگشت که دو سال و نیم پیش از آنجا به ایران آمده بود.
** از دانشجویی در فرانسه تا ریاست جمهوری در ایران
بنیصدر زمانی که در ایران تحصیل میکرد، نماینده دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران در کنگره جبهه ملی ایران و مسئول سازمان دانشجویان جبهه ملی در دانشگاه تهران بود.
او سپس با تلاش احسان نراقی به فرانسه رفت. بنیصدر در فرانسه به تحصیل اقتصاد پرداخت و به عنوان یک اسلامگرای ناسیونالیست به فعالیت پرداخت. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود عنوان کرده است که بنیصدر در آن سالها نزدیکی بیشتری با جبهه ملی احساس میکرد و خود را تئوریسین انقلاب میدانست و همواره درگیر رقابت با صادق قطبزاده (که او نیز در پاریس اقامت داشت) بود.
با شدت گرفتن انقلاب اسلامی، بنیصدر به حلقه یاران امام نزدیک شد و در پرواز انقلاب در روز ۱۲ بهمن ۵۷ به ایران بازگشت. بنیصدر پس از بازگشت به ایران اقدام به سخنرانی در دانشگاههای مختلف کرد و خود را به عنوان چهرهای انقلابی به دانشجویان و مردم معرفی کرد.
بنی صدر با مجموعه این اقدامات توانست وارد شورای انقلاب شود و در انتخابات ریاست جمهوری، با بیش از ۱۰ میلیون و ۷۰۰ هزار رای حائز اکثریت آرا شود. امام خمینی در جلسه تنفیذ حکم بنیصدر برای ریاستجمهوری توصیهای به وی داشت که میتوانست مانع از اتفاقات بعدی باشد. ایشان فرمودند “من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر میدهم، که آن یک کلمه تذکر برای همه است: حبّ الدنیا رأس کلّ خطیئه. هر مقامی که برای بشر حاصل میشود، چه مقامهای معنوی و چه مقامهای مادی روزی گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است. من از آقای بنیصدر میخواهم که مابین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحی شان تفاوتی نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.”
امام خمینی پس از انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری مسئولیت امور نیروهای مسلح و فرماندهی کل قوا را نیز به وی واگذار کرد.
** بی توجهی بنی صدر به نشانه های آغاز جنگ
درگیریهای مرزی عراق با ایران که از یک سال پیش آغاز شده بود و آرایش جنگی که ارتش عراق در آن سوی مرزهای غربی کشورمان گرفته بود، بسیاری از فرماندهان ارتش و سپاه را به این نتیجه رسانده بود که عراق در آستانه آغاز جنگ تحمیلی است.
محسن رضایی میگوید: دو ماه قبل از حمله صدام به ایران من و آقای شمخانی با آقای بنیصدر جلسه گذاشتیم و به ایشان گفتیم که جنگی در حال شروع است. ما این اطلاعات را مرتب به مسئولین مربوطه منتقل و تاکید میکردیم که ارتش عراق آماده است، منتهی فضای ذهنی و سیاسی کشور طوری بود که این مطالب را باور نمیکردند و این اخبار و اطلاعات را به جنگ روانی تفسیر میکردند.
جاویدالاثر «احمد متوسلیان» نیز گفته است: «یک ماه قبل از شروع جنگ جلسهای در اتاق جنگ لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه به ریاست بنیصدر تشکیل شد، در این جلسه تیمسار ظهیرنژاد و سرهنگ علی صیادشیرازی به همراه فرماندهان ارتشی ۳۰ منطقهی نظامی از استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و نیز محسن رضایی و محمد بروجردی به اتفاق مسئولان سپاه در کل منطقهی غرب حضور داشتند. در این جلسه[…] از بنیصدر سؤال شد که اگر به احتمال یک درصد عراق به ایران حمله کند شما چه تدبیری برای دفاع دارید؟ بنیصدر گفت: عراق هرگز جرئت چنین کاری را ندارد. سردار بروجردی گفت: اگر به احتمال یک در هزار بخواهد در غرب از طریق قصرشیرین حمله کند و شهر را بگیرد شما برای مقابله با چنین مسئلهای چه تدبیری دارید؟ بنیصدر مجدداً گفت: عراق هیچ وقت چنین غلطی نمیکند، برای این که هم در سطح بینالمللی و سیاست جهان محکوم میشود و هم امنیت داخلی خودش به خطر میافتد، مطمئن باشید که صدام کشورش را به خطر نمیاندازد.»
حتی «کیانوری» دبیر کل حزب توده نیز در اینباره گفته است: «حملهی عراق به ایران را ما یک بار مدتها قبل در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ و یکبار بلافاصله در نزدیکی حمله، از دوستان خود اطلاع پیدا کردیم و به رییسجمهور، بنیصدر اطلاع دادیم.»
از راست: بنیصدر، عزتالله سحابی و مهدی بازرگان
** بزرگترین اشتباهات بنی صدر در جنگ
بنی صدر علاوه بر اینکه به هشدارهای فرماندهان نظامی مبنی بر نشانه های قطعی آغاز جنگ توسط صدام توجه نکرد، در مدیریت جنگ نیز دچار خطاها و اشتباهات بزرگی شد که در مدت فرماندهی وی بر کل قوا، ایران بخش وسیعی از سرزمین هایش را به دشمن بعثی واگذار کرد و هیچ عملیات موفق و چشمگیری در بازپس گیری سرزمین های اشغالی نتوانست اجرا کند و اجرای فرمان امام برای شکست حصر آبادان به تعویق افتاد.
بنی صدر در مدیریت جنگ، اعتقادی به حضور نیروهای مردمی و سپاهی در جبهه های جنگ نداشت. این در حالی بود که امام بر لزوم دفاع همه جانبه و نقش آفرینی مردم در صحنه های جنگ تاکید داشت و بنی صدر مانعی در برابر این امر بود. او همچنین به دلیل اختلافاتی که با نیروهای انقلابی داشت، مانع از واگذاری تسلیحات و تجهیزات به سپاهی ها می شد و عرصه را بر روی آن ها بسته بود.
بنی صدر از کمک به جبههها دریغ کرد و یکی از عوامل اصلی سقوط خرمشهر تعلل بنیصدر در کمک به نیروهای مردمی بود. آیتالله خامنهای در جلسه بررسی عدم کفایت بنیصدر در مجلس شورای اسلامی در نطقی طولانی، علل سقوط خرمشهر و قصور بنیصدر در این ماجرا را تشریح کرد. بنیصدر که با حزب جمهوری اسلامی مشکل داشت، تلاش کرد سپاهیانی که به حزب و شهید بهشتی نزدیک بودند را برکنار کند و به همین دلیل فرماندهان ارشد سپاه مانند عباس دوزدوزانی و ابوشریف نتوانستند با بنیصدر کار کنند و استعفا دادند.
رئیس جمهور وقت ایران مدعی بود که “زمین می دهیم و زمان می خریم” که مورد انتقاد جدی امام خمینی قرار گرفت، اما وی توجهی نکرد و چند ماه بعد و پس از ناکامی در چند عملیات همچون توکل، نصر و… از مذاکره برای پایان جنگ سخن گفت و به نوعی با صدام همراه شد. او در حالی از مذاکره سخن می گفت که دشمن همچنان در داخل خاک کشورمان بود و سازمان های بین المللی قائل به معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ نبودند.
** ارتباطات بنی صدر با منافقین و رجوی
بنی صدر مدتی پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری، به تدریج چهره واقعی خود را نمایان کرد و یک فضای دوقطبی در جامعه به وجود آورد. در آن برهه جریان لیبرال راستگرا و چپگرا که سردمدار آن بنی صدر بود به شدت با جریان خط امام مخالف بودند و به طورکلی نقشآفرینی و حضور روحانیون در صحنه جمهوری اسلامی به مذاقشان خوش نمیآمد زیرا این امر مانعی بر سر راه قدرتطلبی آنان به شمار میرفت.
بنیصدر بارها در سخنرانیهایش نشان داد که با انقلاب و خط امام زاویه دارد. او در ۱۷ شهریور ۵۹ در میدان شهدای تهران گفت: «به این گروه که دل خوش کرده است به قبضه حکومت، هشدار میدهم که من نظریه تو را افشا کردم. ضابطههای خود را گفتم. دفعۀ دیگر در صورتی که اصلاح نشدی و اصلاح نشوی، نوبت افشای با اسم و رسم میرسد».
اما اوج این اختلافات و جدایی کامل بنیصدر از خط امام در غائله ۱۴ اسفند در دانشگاه تهران بود. بنیصدر در مراسمی که به مناسبت درگذشت محمد مصدق در روز ۱۴ اسفند در دانشگاه تهران برگزار شد، بیان کرد: «این است که اگر این عده اندک، دست از اخلال برندارند و مسئولین به وظیفه خودشان عمل نکنند، از شما مردم خواهم خواست که یک بار برای همیشه اجتماعات خودتان را از وجود چماق به دستانی که میخواهند جمهوری را به لجن وجود خودشان بیالایند، تنبیه کنید». تنش و درگیری آنقدر در این مراسم بالا گرفت که نیروهای هوادار رئیس جمهور به نیروهای خط امام و حزب اللهی حملهور شدند. بعدها روشن شد که سازمان مجاهدین خلق، حزب توده، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و اتحادیه کمونیستها در بوجود آمدن این تنشها سهم بسزایی داشتهاند.
بنی صدر از مدت ها پیش با مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق ارتباط پیدا کرده بود. رجوی به طور مرتب در دفتر ریاست جمهوری حضور پیدا می کرد و به گفتگو با بنی صدر می پرداخت. این همکاری موجب شد تا اختلافات بنی صدر با نیروهای انقلابی تشدید و با آنان همراه شود.
** عزل از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری
۲۰ خردادماه ۱۳۶۰، ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت با حکم امام خمینی از فرماندهی کل قوا عزل شد. پیام امام کوتاه و مختصر و خطاب به ستاد مشترک نیروهای مسلح صادر شده و نوشته بودند “آقای ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شدهاند.”
علاوه بر اشتباهات جنگی بنیصدر و تحلیلهای نادرست او که در عزل وی از فرماندهی کل قوا بیتاثیر نبود، مسئله دیگری که امام راحل را بر آن داشت تا بنیصدر را عزل کند، ماجرای کشف یک کودتا بود.
با توجه به اطلاعاتی که نیروهای سپاه در آن زمان کشف و گزارش کردند و همچنین سایر اشتباهات نظامی بنیصدر، وی با حکم امام راحل از فرماندهی کل قوا عزل شد. از آن روز تا ۳۱ خرداد که عدم کفایت او از ریاست جمهوری در مجلس تصویب شد از مخفیگاه خود بیرون نیامد. در این روز ۱۷۷ نفر در مقابل ۱۲ رأی ممتنع و یک رأی مخالف، بر عدم کفایت بنیصدر متفقالقول بودند. وی بعد از مدتی در تاریخ ۶ مردادماه همان سال بههمراه مسعود رجوی با پوشش زنانه از طریق فرودگاه مهرآباد از ایران گریخت و به فرانسه پناهنده شد.
** چرا بنی صدر از رجوی جدا شد؟
ابوالحسن بنیصدر و مسعود رجوی چند روز پس از اعلام تشکیل شورای ملی مقاومت از کشور فرار کردند. سیام تیر ماه سال ۶۰ و یک ماه پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، آنان با گردهم آوردن گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران (اپوزیسیون) همچون حزب دموکرات کردستان ایران اقدام به تشکیل شورای ملی مقاومت ایران کردند.
در این شورا ابوالحسن بنیصدر رئیس جمهور و مسعود رجوی فردِ اولِ سازمان مجاهدین خلق نخستوزیر (رئیس دولت) بود. اما مدتی پس از تشکیل شورای ملی مقاومت، ماهعسلِ رجوی و بنیصدر به پایان رسید. بهانه این اختلاف نیز ملاقات رجوی با طارق عزیز وزیر امور خارجه رژیم بعث عراق در دی ماه سال ۶۱ بود.
در ظاهر برای بنیصدر قابل تحمل نبود که نخستوزیر شورای ملی مقاومت با وزیر کشوری دیدار کند که یک روز در مقام فرمانده کل قوای مسلح ایران در برابر ارتش متجاوز آن کشور ایستاده بود. اما به نظر میرسد یک اتفاق دیگر بنیصدر را آشفته و او را از خواب و خیالی که آرزویش بود، بیدار کرد.
رجوی پس از بازگشت از عراق و دیدار با طارق عزیز، در جلسه شورای ملی مقاومت مورد اعتراض بنیصدر قرار گرفت. مهدی خانبابا تهرانی عضو شورای ملی مقاومت گفته است: «رجوی که خود را برای چنین اعتراضی آماده کرده بود در جلسه بعدی شورا چنین عکسالعملی نشان داد: «اعضای شورا میتوانند تمام گفتوگوی میان او و هیات نمایندگی دولت عراق را که ضبط شده است گوش کنند. سپس رو به مهدی ابریشمچی کرد و گفت: نوارها را بیاورید و پخش کنید. متن نوارهایی که ما گوش دادیم چیز عجیب و غریبی نبود. مقداری همهمه خبرنگاران و سپس سخنرانی کوتاه طارق عزیز به زبان انگلیسی بود که در آن گفته بود: امیدوارم در آینده نزدیک دوست عزیزم مسعود رجوی را در پست ریاستجمهوری یا نخستوزیری ایران ملاقات کنم…. به خاطر دارم وقتی این جمله از نوار پخش میشد، رجوی چندین بار به مهدی ابریشمچی گفت: این قسمت از نوار روشن نیست، لطفا دوباره آن را پخش کن؛ و این قسمت از نوار سه بار تکرار شد.»
تحمل شنیدن این جمله برای بنیصدر بسیار سخت بود. او پی برد که رجوی و سازمان مجاهدین خلق به دنبال کنار زدن او هستند. در واقع بنیصدر فهمید که همراهی سازمان با او از دوران ریاستجمهوری یک همراهی تاکتیکی و نه استراتژیک بوده است.
ضمن اینکه ممکن است بنیصدر پی برده باشد که قدرتهای خارجی تلاشی برای به قدرت رسیدن شورای ملی مقاومت در ایران ندارند و تنها میخواهند از شورا برای عامل فشاری علیه ایران استفاده کنند. موضوع انتقال سازمان به عراق نیز، طرد شدن از سوی این کشورها باشد. ممکن است پی بردن به این موضوع نیز بنیصدر را آشفته و خشمگین کرده باشد که هم از سوی رجوی و هم از سوی قدرتهای خارجی بازی خورده است.
به هرحال پشیمانی بنیصدر از همراهی با سازمان مجاهدین خلق فایدهای نداشت و او تنها کاری که میتوانست انجام بدهد، جدایی از شورای ملی مقاومت بود. افشاگریهای دختر بنیصدر علیه همسر سابقش نیز کارساز نشد و تنها بخشی از خشم دختر و پدر را تسکین بخشید.
بنی صدر در سال های حضور در اروپا و فرانسه در هر جمعی علیه نظام سخن گفت و از هر فرصتی برای مخدوش کردن چهره ایران استفاده کرد. به طور مثال کاظم دارابی متهم دادگاه میکونوس می گوید: بنیصدر از فرانسه به آلمان آمده بود تا شهادت بدهد ترور میکونوس کار من و ایران بوده، در حالی که شبی که آن اتفاق افتاد من ۴۰۰ کیلومتر از محل حادثه فاصله داشتم!
بدین ترتیب بنیصدر که در فرانسه خود را به کاروان انقلاب رسانده بود، در همان جا بر تمام آرزوهایش خط کشید و سعی کرد خشم خود از رجوی و قدرتهای خارجی و اشتباه بزرگ خود را با سخنان گاه و بیگاه علیه نظام تخلیه سازد. او در نهایت امروز و در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
انتهای پیام/+